Mohammad Hrabal's Reviews > موج سوم
موج سوم
by
by
هر چند کتاب قدیمی است (۱۹۸۰) ولی خواندن آن ارزشمند است. از طرفی چون چند دهه از آن گذشته است میتوان پیش بینیهای تافلر را ارزیابی کرد که چقدر به حقیقت پیوسته و چه مقدار نه. نوع نگاه او به مسائل، تجزیه و تحلیلها و تفسیرهای او و ... هنوز کتاب را جذاب و خواندنی نگاه داشته است.
**********************************************************************
لزومی ندارد که انسان مارکسیست باشد تا با مانیفست کمونیست در ادعانامهی مشهورش علیه جامعهی جدید هم عقیده باشد در آنجا که میگوید «دیگر میان انسانها به جز منافع شخصی عریان و پرداخت «نقدی» عاری از هر گونه احساس و عاطفه، رابطهای باقی نماندهاست.» روابط شخصی، پیوندهای خانوادگی، عشق، دوستی، علقههای همسایگی و اجتماعی همگی در هجوم بیرحمانهی منافع شخصی تجاری رنگ باختهاند یا به تباهی کشیده شدهاند. صفحه ۵۷ کتاب
کارگران و مدیران ژاپنی در شرکت ماتسوشیتا الکتریک هر روز دسته جمعی سرود زیر را میخواندند:
… تا آخرین نفس در راه ترقی تولید میکوشیم
کالاهایمان را به مردم دنیا عرضه می داریم
بیوقفه و دائم
همچون آبی که از فواره روان است
رشد کن، صنعت، رشد کن، رشد کن، رشد کن!
هماهنگی و خلوص!
این است شعار ما در برق ماتسوشیتا!. صفحه ۷۶ کتاب
در سالهای اخیر اتحاد شوروی به گینه (که قوای خود را در آنجا نگه داشته بود) برای هر تن هیدروکسید آلومینیوم فقط شش دلار میپرداخت، در حالیکه آمریکا ۲۳ دلار میداد. هندوستان اعتراض کرده است که روسها برای واردات خود ۳۰ درصد بیشتر مطالبه کردهاند و برای صادرات هند ۳۰ درصد کمتر پرداختهاند. ایران و افغانستان گاز طبیعی خود را به قیمتی «زیر قیمت معمول» در اختیار شوروی قرار دادهاند. بنابراین اتحاد شوروی هم نظیر رقبای سرمایهداریاش به قیمت زیان رساندن به کشورهای واپس مانده، خود سود بسیاری برده است. صفحه ۱۳۲ کتاب
هیچ تمدنی در گذشته ابزاری چنین ویرانگر خلق نکرده بود که نه تنها یک شهر بلکه یک کره را بتواند بدین وسعت به ویرانی کشد و سابقه نداشته که اقیانوسها به خاطر حرص و آز بشر یا از روی سهلانگاری، طوری آلوده شود که همهی موجودات زنده یک شبه از بین بروند. هیچگاه به خاطر معادن، سطح زمین اینطور وحشیانه زخم برنداشته بود. هیچگاه افشانههای گیسو تا بدین حد جو را از گاز اوزون تهی نکرده بود و افزایش حرارت یا به اصطلاح «آلودگیهای حرارتی» آب و هوای کرهی زمین را اینقدر تهدید نکرده بود. صفحات ۱۶۶-۱۶۷ کتاب
واقعیت وحشتناک این است که صنعتگرایی مبتنی بر مدل موج دوم بیش از آنکه موفق باشد شکست خورده است. ایران به تنهایی فاجعه آمیزترین مثال این قضیه است. در اواخر ۱۹۷۵، شاهی اقتدار طلب با تفاخر میگوید که ایران را با اتخاذ خط مشی موج دوم در ردیف پیشرفتهترین کشورهای صنعتی خاورمیانه قرار خواهد داد. نیوزویک گزارش میدهد: «مجریان پروژههای سازندگی شاه سخت کوشیدند تا مجموعهی با عظمتی از کارخانه و سد و راهآهن و شاهراه و دیگر ساز و کارهای لازم برای راه اندازی یک انقلاب صنعتی ایجاد کنند.» تا ژوئن ۱۹۷۸ نیز بانکداران بینالمللی هنوز سعی داشتند که به شرکت کشتی سازی خلیج فارس، شرکت نساجی مازندران، توانیر و شرکت برق منطقهای، و مجتمع ذوب آهن اصفهان و شرکت آلومینیوم ایران و دیگر شرکتها، میلیاردها دلار وام با بهرهای ناچیز بدهند. در همان حال که این سازندگی قرار بود ایران را به یک کشور «مدرن» تبدیل کند، فساد بر تهران حکمفرما ب��د. مصرف نمایشی، تضاد بین دارا و نادار را تشدید میکرد. نان امریکاییها البته نه منحصراً امریکاییها بلکه عمدتاً امریکاییها - در روغن بود. (به یک مدیر آلمانی در تهران، سه برابر میزانی که در آلمان میگرفت حقوق میدادند، اما کارمندان و کارگران زیر دست وی، یک دهم میزان دستمزد همتایان خود را در آلمان دریافت میکردند.) طبقه متوسط شهری در جزیرهای کوچک و منزوی در میان دریایی از فقر و بدبختی زندگی میکرد. غیر از نفت، به طور کامل دو سوم کل کالاهای تولید شده به بازار تهران عرضه میشد و توسط یک دهم کل جمعیت به مصرف میرسید. در نواحی روستایی که درآمد به سختی به حد یک پنجم درآمد شهری میرسید، تودههای روستایی به زندگی تحت فشار و آمادهی عصیان ادامه میدادند. میلیونرها و ژنرالها و تکنوکراتهای دولتی تعلیم یافتهی غرب که حکومت تهران را اداره میکردند، سرگرم اجرای خطمشی موج دوم بودند. آنان توسعه را صرفاً یک فرایند اقتصادی میدانستند. مذهب و فرهنگ و زندگی خانوادگی و نقش زن و مرد در نظر آنان چندان مهم نبود، آنچه اهمیت داشت این بود که وضع اقتصادی رو به راه باشد. اصالت فرهنگی چندان معنایی نداشت. زیرا، آنان که در جادهی صنعتی شدن پر شتاب در حرکت بودند، جهانی را میدیدند که نه در جهت تنوع یافتن بلکه به سرعت رو به همسان سازی گام بر میدارد. مخالفت با عقاید غربی در کابینهای که ۹۰ درصد اعضای آن از دانشگاههای هاروارد و برکلی یا دانشگاههای اروپایی فارغ التحصیل شده بودند، خیلی راحت یک گرایش «عقبمانده» و «ارتجاعی» به حساب میآمد... سقوط رژیم شاه در ایران مناظرههای گستردهای را در پایتختهای دیگر از مانیل تا مکزیکوسیتی بر انگیخت. یکی از پرسشهایی که به کرات مطرح میشد، در مورد سرعت تحول بود. آیا این سرعت در ایران بیش از حد شتابآلود بود؟ آیا ایرانیان از شوک آینده به ستوه آمده بودند؟ حتی با تکیه بر درآمدهای نفتی، آیا دولتها قادرند به سرعت طبقهی متوسطی آنقدر گسترده به وجود آورند که جلوی جنبش انقلابی را بگیرد؟ اما انقلاب ایران و جایگزین شدن حکومت اسلامی به جای رژیم شاه، ما را وا میدارد که اصول اساسی خطمشی موج دوم را مورد تردید قرار دهیم. آیا صنعتی شدن به طریق مرسوم تنها راه به سوی پیشرفت است؟ و در زمانیکه خود تمدن صنعتی به حال سکرات افتاده، آیا تقلید از این تمدن به جاست؟ صفحات ۴۵۶-۴۵۸ کتاب
در آموزش و پرورشی باید به مسائل عادی روزمره که فراموش شدهاند توجه کرد. در مدرسه ساعات زیادی را به تدریس دروسی مثلاً در زمینه شکل حکومت یا ساختمان آمیب صرف میکنند. اما چه مقدار وقت خود را به تدریس مسائلی چون ساختار زندگی روزمره اختصاص میدهیم؟ برای مثال، تنظیم برنامه تفریحی، چگونگی خرج کردن پول، معرفی مؤسسات و جاهایی که بچهها در مواقع گرفتاری باید مراجعه کنند. صفحه ۵۲۱ کتاب
بدون فشار عظیم تودهها نباید از رهبران سیاسی امروز - رؤسای جمهور و سیاستمداران و سناتورها و اعضای کمیته مرکزی احزاب - انتظار داشت که نهادهایی را نفی کنند که هر چند کهنه و منسوخ شدهاند، ولی ای به آنها حیثیت و پول و قدرت کاذب (و نه واقعی) میبخشند. … بنابراین، مسئولیت ایجاد تحول با ماست. باید از خود آغاز کنیم. باید یاد بگیریم که چشمانمان را به روی واقعیات اعجابانگیز و عمیق و تازه نبندیم. این به معنای مرعوب نشدن در برابر اندیشه کشهایی است که عجولانه هر فکر تازهای را با این خیال که غیر عملی است سرکوب میکنند. و از هر آنچه هست، به دلیل عملی بودن (حال هر قدر بیمعنی و ستمگرانه و بیفایده باشد) دفاع میکنند. و این به معنای مبارزه برای آزادی بیان است یعنی اینکه مردم حق داشته باشند حرف خود را بزنند صرفنظر از اینکه درست یا نادرست باشد. صفحه ۶۱۰ کتاب
۱۴۰۳/۰۶/۱۰
**********************************************************************
لزومی ندارد که انسان مارکسیست باشد تا با مانیفست کمونیست در ادعانامهی مشهورش علیه جامعهی جدید هم عقیده باشد در آنجا که میگوید «دیگر میان انسانها به جز منافع شخصی عریان و پرداخت «نقدی» عاری از هر گونه احساس و عاطفه، رابطهای باقی نماندهاست.» روابط شخصی، پیوندهای خانوادگی، عشق، دوستی، علقههای همسایگی و اجتماعی همگی در هجوم بیرحمانهی منافع شخصی تجاری رنگ باختهاند یا به تباهی کشیده شدهاند. صفحه ۵۷ کتاب
کارگران و مدیران ژاپنی در شرکت ماتسوشیتا الکتریک هر روز دسته جمعی سرود زیر را میخواندند:
… تا آخرین نفس در راه ترقی تولید میکوشیم
کالاهایمان را به مردم دنیا عرضه می داریم
بیوقفه و دائم
همچون آبی که از فواره روان است
رشد کن، صنعت، رشد کن، رشد کن، رشد کن!
هماهنگی و خلوص!
این است شعار ما در برق ماتسوشیتا!. صفحه ۷۶ کتاب
در سالهای اخیر اتحاد شوروی به گینه (که قوای خود را در آنجا نگه داشته بود) برای هر تن هیدروکسید آلومینیوم فقط شش دلار میپرداخت، در حالیکه آمریکا ۲۳ دلار میداد. هندوستان اعتراض کرده است که روسها برای واردات خود ۳۰ درصد بیشتر مطالبه کردهاند و برای صادرات هند ۳۰ درصد کمتر پرداختهاند. ایران و افغانستان گاز طبیعی خود را به قیمتی «زیر قیمت معمول» در اختیار شوروی قرار دادهاند. بنابراین اتحاد شوروی هم نظیر رقبای سرمایهداریاش به قیمت زیان رساندن به کشورهای واپس مانده، خود سود بسیاری برده است. صفحه ۱۳۲ کتاب
هیچ تمدنی در گذشته ابزاری چنین ویرانگر خلق نکرده بود که نه تنها یک شهر بلکه یک کره را بتواند بدین وسعت به ویرانی کشد و سابقه نداشته که اقیانوسها به خاطر حرص و آز بشر یا از روی سهلانگاری، طوری آلوده شود که همهی موجودات زنده یک شبه از بین بروند. هیچگاه به خاطر معادن، سطح زمین اینطور وحشیانه زخم برنداشته بود. هیچگاه افشانههای گیسو تا بدین حد جو را از گاز اوزون تهی نکرده بود و افزایش حرارت یا به اصطلاح «آلودگیهای حرارتی» آب و هوای کرهی زمین را اینقدر تهدید نکرده بود. صفحات ۱۶۶-۱۶۷ کتاب
واقعیت وحشتناک این است که صنعتگرایی مبتنی بر مدل موج دوم بیش از آنکه موفق باشد شکست خورده است. ایران به تنهایی فاجعه آمیزترین مثال این قضیه است. در اواخر ۱۹۷۵، شاهی اقتدار طلب با تفاخر میگوید که ایران را با اتخاذ خط مشی موج دوم در ردیف پیشرفتهترین کشورهای صنعتی خاورمیانه قرار خواهد داد. نیوزویک گزارش میدهد: «مجریان پروژههای سازندگی شاه سخت کوشیدند تا مجموعهی با عظمتی از کارخانه و سد و راهآهن و شاهراه و دیگر ساز و کارهای لازم برای راه اندازی یک انقلاب صنعتی ایجاد کنند.» تا ژوئن ۱۹۷۸ نیز بانکداران بینالمللی هنوز سعی داشتند که به شرکت کشتی سازی خلیج فارس، شرکت نساجی مازندران، توانیر و شرکت برق منطقهای، و مجتمع ذوب آهن اصفهان و شرکت آلومینیوم ایران و دیگر شرکتها، میلیاردها دلار وام با بهرهای ناچیز بدهند. در همان حال که این سازندگی قرار بود ایران را به یک کشور «مدرن» تبدیل کند، فساد بر تهران حکمفرما ب��د. مصرف نمایشی، تضاد بین دارا و نادار را تشدید میکرد. نان امریکاییها البته نه منحصراً امریکاییها بلکه عمدتاً امریکاییها - در روغن بود. (به یک مدیر آلمانی در تهران، سه برابر میزانی که در آلمان میگرفت حقوق میدادند، اما کارمندان و کارگران زیر دست وی، یک دهم میزان دستمزد همتایان خود را در آلمان دریافت میکردند.) طبقه متوسط شهری در جزیرهای کوچک و منزوی در میان دریایی از فقر و بدبختی زندگی میکرد. غیر از نفت، به طور کامل دو سوم کل کالاهای تولید شده به بازار تهران عرضه میشد و توسط یک دهم کل جمعیت به مصرف میرسید. در نواحی روستایی که درآمد به سختی به حد یک پنجم درآمد شهری میرسید، تودههای روستایی به زندگی تحت فشار و آمادهی عصیان ادامه میدادند. میلیونرها و ژنرالها و تکنوکراتهای دولتی تعلیم یافتهی غرب که حکومت تهران را اداره میکردند، سرگرم اجرای خطمشی موج دوم بودند. آنان توسعه را صرفاً یک فرایند اقتصادی میدانستند. مذهب و فرهنگ و زندگی خانوادگی و نقش زن و مرد در نظر آنان چندان مهم نبود، آنچه اهمیت داشت این بود که وضع اقتصادی رو به راه باشد. اصالت فرهنگی چندان معنایی نداشت. زیرا، آنان که در جادهی صنعتی شدن پر شتاب در حرکت بودند، جهانی را میدیدند که نه در جهت تنوع یافتن بلکه به سرعت رو به همسان سازی گام بر میدارد. مخالفت با عقاید غربی در کابینهای که ۹۰ درصد اعضای آن از دانشگاههای هاروارد و برکلی یا دانشگاههای اروپایی فارغ التحصیل شده بودند، خیلی راحت یک گرایش «عقبمانده» و «ارتجاعی» به حساب میآمد... سقوط رژیم شاه در ایران مناظرههای گستردهای را در پایتختهای دیگر از مانیل تا مکزیکوسیتی بر انگیخت. یکی از پرسشهایی که به کرات مطرح میشد، در مورد سرعت تحول بود. آیا این سرعت در ایران بیش از حد شتابآلود بود؟ آیا ایرانیان از شوک آینده به ستوه آمده بودند؟ حتی با تکیه بر درآمدهای نفتی، آیا دولتها قادرند به سرعت طبقهی متوسطی آنقدر گسترده به وجود آورند که جلوی جنبش انقلابی را بگیرد؟ اما انقلاب ایران و جایگزین شدن حکومت اسلامی به جای رژیم شاه، ما را وا میدارد که اصول اساسی خطمشی موج دوم را مورد تردید قرار دهیم. آیا صنعتی شدن به طریق مرسوم تنها راه به سوی پیشرفت است؟ و در زمانیکه خود تمدن صنعتی به حال سکرات افتاده، آیا تقلید از این تمدن به جاست؟ صفحات ۴۵۶-۴۵۸ کتاب
در آموزش و پرورشی باید به مسائل عادی روزمره که فراموش شدهاند توجه کرد. در مدرسه ساعات زیادی را به تدریس دروسی مثلاً در زمینه شکل حکومت یا ساختمان آمیب صرف میکنند. اما چه مقدار وقت خود را به تدریس مسائلی چون ساختار زندگی روزمره اختصاص میدهیم؟ برای مثال، تنظیم برنامه تفریحی، چگونگی خرج کردن پول، معرفی مؤسسات و جاهایی که بچهها در مواقع گرفتاری باید مراجعه کنند. صفحه ۵۲۱ کتاب
بدون فشار عظیم تودهها نباید از رهبران سیاسی امروز - رؤسای جمهور و سیاستمداران و سناتورها و اعضای کمیته مرکزی احزاب - انتظار داشت که نهادهایی را نفی کنند که هر چند کهنه و منسوخ شدهاند، ولی ای به آنها حیثیت و پول و قدرت کاذب (و نه واقعی) میبخشند. … بنابراین، مسئولیت ایجاد تحول با ماست. باید از خود آغاز کنیم. باید یاد بگیریم که چشمانمان را به روی واقعیات اعجابانگیز و عمیق و تازه نبندیم. این به معنای مرعوب نشدن در برابر اندیشه کشهایی است که عجولانه هر فکر تازهای را با این خیال که غیر عملی است سرکوب میکنند. و از هر آنچه هست، به دلیل عملی بودن (حال هر قدر بیمعنی و ستمگرانه و بیفایده باشد) دفاع میکنند. و این به معنای مبارزه برای آزادی بیان است یعنی اینکه مردم حق داشته باشند حرف خود را بزنند صرفنظر از اینکه درست یا نادرست باشد. صفحه ۶۱۰ کتاب
۱۴۰۳/۰۶/۱۰
Sign into Goodreads to see if any of your friends have read
موج سوم.
Sign In »
Reading Progress
Finished Reading
August 31, 2024
– Shelved