Alireza Golrangian's Reviews > قصه های مجید
قصه های مجید
by
by
در نگاه اوّل، مجید هم یکی مثل ماست. نه شاگردزرنگ مدرسه است و نه بچهپولدار. لباسهای وصلهدار میپوشد و آرزوهایش در حدّ توپ پلاستیکی و دوچرخه است. از حق نگذریم، دستبهقلم خوبی هم دارد. انشاهایی مینویسد که بیا و بشنو! شعرهایش هم بدک نیست و میتواند شاعر بزرگی بشود. از لحاظ قدرت بدنی هم که چیزی برای گفتن ندارد و در معرکهها فرار را بر قرار ترجیح میدهد!
امّا آنچه مجید را مجید میکند، دنیای شیرین و شگفتانگیز اوست. در دنیای او از دودوتا چهارتای بزرگترها خبری نیست و هرچه هست، محبّت است. او برای رسیدن به خواستههای سادهاش قیدوشرطهای بزرگترها را زیر پا میگذارد و اگر مجبور شود، از کامیون هم بالا میرود! به خاطر همین است که بزرگترها «خُل» و «کمعقل» صدایش میزنند! چه اهمّیتی دارد؟ بگذار هرچه میخواهند بگویند.
قصّههای مجید هم هرچند شیرین و باصفا، مثل هر قصّه و حکایتی پایانی دارد. پایان این قصّهها هنگامی رقم میخورد که مجید بزرگ میشود و در پیچ و خم زندگی گیر میکند. در کتاب نیامده امّا او سرانجام به این نتیجه خواهد رسید که یک لقمه نان و یک وجب جا برای زندگی، چیز بسیار مهمی است! آنوقت است که دنیا یک «مجید» کم دارد!
امّا آنچه مجید را مجید میکند، دنیای شیرین و شگفتانگیز اوست. در دنیای او از دودوتا چهارتای بزرگترها خبری نیست و هرچه هست، محبّت است. او برای رسیدن به خواستههای سادهاش قیدوشرطهای بزرگترها را زیر پا میگذارد و اگر مجبور شود، از کامیون هم بالا میرود! به خاطر همین است که بزرگترها «خُل» و «کمعقل» صدایش میزنند! چه اهمّیتی دارد؟ بگذار هرچه میخواهند بگویند.
قصّههای مجید هم هرچند شیرین و باصفا، مثل هر قصّه و حکایتی پایانی دارد. پایان این قصّهها هنگامی رقم میخورد که مجید بزرگ میشود و در پیچ و خم زندگی گیر میکند. در کتاب نیامده امّا او سرانجام به این نتیجه خواهد رسید که یک لقمه نان و یک وجب جا برای زندگی، چیز بسیار مهمی است! آنوقت است که دنیا یک «مجید» کم دارد!
Sign into Goodreads to see if any of your friends have read
قصه های مجید.
Sign In »
Reading Progress
September 14, 2020
– Shelved
(Paperback Edition)
September 14, 2020
– Shelved as:
to-read
(Paperback Edition)
March 10, 2022
–
Started Reading
March 10, 2022
– Shelved
March 10, 2022
–
21.76%
"خیر دنیا و آخرت نصیبتان شود، استاد مرادیکرمانی! دیشب داستان «دوچرخه» را خواندم. باید میدیدید! بارها از خنده پس افتادم و از این پهلو به آن پهلو غلتیدم. شانس آوردم که بقیه چشمشان دور بود، وگرنه خیال میکردند جنّی ش��هام!"
page
148
May 1, 2022
–
Finished Reading