این نمایشنامه سه پرده، یا سه بخش داره که شاید قابلیت این رو هم داشته باشه که جدا جدا روی صحنه بره. خط ربط این سه بخش کتاب هزار افسان یا هزار و یک شبه.این نمایشنامه سه پرده، یا سه بخش داره که شاید قابلیت این رو هم داشته باشه که جدا جدا روی صحنه بره. خط ربط این سه بخش کتاب هزار افسان یا هزار و یک شبه. بخش اول و دوم برای من دلنشینتر بودند، هر چند نمی‌دونم تا چه حد از لحاظ اساطیری و تاریخی حرفی که بیضایی میزنه توی این دو بخش صحیحه و قابل اثباته. بخش سوم قابل لمستره، یک مأمور ارتجاع که بدون اندیشیدن به فتواهای روحانیان (یا به قول خودش عقلا) دل بسته و زندگیش بر این اساس تفکر اونها میچرخه. با این حال من بخش سوم رو ضعیفترین بخش این سه گانه میدونم. میدونم به خاطر نزدیکی تاریخش و نگاه مرتجعین به زن و شباهتش با وضع موجود و گشت ارشاد و... باید خیلی میان خانمها محبوب باشه، اما من شخصیت میرخان رو نتونستم بفهمم. مخصوصاً نحوهی متحول شدنش. اینکه یک باره به شخصیت جدیدی تبدیل میشه که صد و هشتاد درجه با شخصیت قبلیش فرق داره. بیشتر برای من شبیه شخصیتهای مهران مدیری و جواد رضویان بود تو پاورچین که گهگداری بدن خودشون رو میلرزوندند و به طنز میگفتند ما متحول شدیم. ...more
من تا به حال یازده رمان از سری پوارو خوندم و چندتا نکته به نظرم رسیده که بد نیست بگم:
1- هستینگز برای پوارو قرار بود که نقشی مثل دکتر واتسون برای شرلوکمن تا به حال یازده رمان از سری پوارو خوندم و چندتا نکته به نظرم رسیده که بد نیست بگم:
1- هستینگز برای پوارو قرار بود که نقشی مثل دکتر واتسون برای شرلوک هلمز داشته باشه و داستان رو روایت کنه. درواقع از طریق یک راوی ناآگاه ما نتونیم بفهمیم تو ذهن کارآگاه باهوش ما چی میگذره تا انتها که راز رو برای ما کشف می‌کنه، اما بهترین رمانهای پوارو برای من اونهایی بودند که هستینگز توشون نقش نداشته (قتل راجر آکروید، قتل در قطار سریالسیر شرق و مرگ بر فراز نیل). به طور کلی شخصیت هستینگز بیمزه است... مخصوصاً وقتی بارها کنار پوارو پروندهها رو بررسی کرده اما هر بار اواخر داستان فرض رو بر این میگذاره که پوارو این بار دیوونه شده و به جواب نمیرسه.
2- پیرنگهای پوارو معمولاً خیلی دقیق چیده شده و واقعاً بعضی وقتها کشفشون خیلی کیف میده. البته به جز رمان «چهار غول بزرگ» که نمیتونم فلسفهی وجودیش هم درک کنم و چه داستان و چه پیرنگش خیلی اغراقآمیز و مسخره است. اما شخصیتها معمولاً جز نقشی که در جنایت دارند خیلی تک بعدیاند، مخصوصاً این که همهشون موقعی که با کشف پوارو مواجه میشن شروع میکنند خیلی رک و راست اعتراف کردن.
3- وجود عنصر تصادف هم توی بعضی از رمانهای پوارو اذیتم می‌کنه. پوارو معمولاً برای تعطیلات (که تو رمانهای اول بازنشستگی عنوان میشه اما بعداً کریستی میفهمه که دوست داره پوارو رو ادامه بده و بازنشستگی رو میگذاره کنار) جایی حضور داره که جنایت رخ میده. البته همهی رمانها اینطوری نیست و بعضی رمانها هم به عنوان کارآگاه استخدام میشه و دعوت میشه تا وارد جریان بشه.
این سه نکتهای که الآن به ذهنم رسیده و شاید در ادامه بیشترش کنم، چیزهایی هست که از مجموع یازده رمان پوارو تو ذهنم نقش بسته. من رمانهای 1 تا 10 پوارو رو به علاوهی مرگ برفراز نیل خوندم. اما دربارهی این کتاب باید بگم که پیرنگش و معماش واقعاً از تمام رمانهای دیگهی مجموعه قویتر بود و واقعاً میتونه وقتی که معما حل میشه غافلگیرتون کنه. هر چند به نظرم یکی دو جا خیلی آبکی پوارو به نتیجه رسید که خودش اسمش رو گذاشت «حدس زدن» اما در کل رمان خوبی بود. ...more
یه تمهید ترنتینویی داشت... داستان رو یک جایی تموم کرد و بعدش یه پایان عامه‌پسند به داستان اضافه کرد. ترنتینو تو جنگو هم این کار رو می‌کنه و وقتی جنگو یه تمهید ترنتینویی داشت... داستان رو یک جایی تموم کرد و بعدش یه پایان عامه‌پسند به داستان اضافه کرد. ترنتینو تو جنگو هم این کار رو می‌کنه و وقتی جنگو به شکل عجیبی از دست بردهداران فرار می‌کنه، یکی از بردهدارها (که خود ترنتینو هم نقشش رو بازی می‌کنه) با یک دینامیت خودش رو منفجر می‌کنه و جنگو برمیگرده و یه پایان خوش برای داستان رقم میزنه. ...more
یه ترسی دارم ازش که قبلاً فصل پنجم game of thrones هم تجربه‌ش کرده بودم و اون هم اینه داستان به قدری پرداخته شده و جزئیات زیادی داره که نویسنده آخرش نیه ترسی دارم ازش که قبلاً فصل پنجم game of thrones هم تجربه‌ش کرده بودم و اون هم اینه داستان به قدری پرداخته شده و جزئیات زیادی داره که نویسنده آخرش نمیتونه به شکل خوبی تمومش کنه. امیدوارم تو این مورد اشتباه کنم....more
نمی‌دونم از بس تعریف شده بود ازش، از حد انتظارم پایین‌تر بود و یا چونکه قبلاً تو یه نمایشنامه که اقتباسی مدرن از این نمایشنامه بود نقش کوچیکی رو بازی نمی‌دونم از بس تعریف شده بود ازش، از حد انتظارم پایین‌تر بود و یا چونکه قبلاً تو یه نمایشنامه که اقتباسی مدرن از این نمایشنامه بود نقش کوچیکی رو بازی کرده بودم و خیلی با این نمایشنامه تفاوت داشت، به دلم ننشست. به هر حال به نظرم داستانش لاغر بود و به خوبی بقیه نمایشنامههای شکسپیر بسط و گسترش نداشت.
Merged review:
نمی‌دونم از بس تعریف شده بود ازش، از حد انتظارم پایین‌تر بود و یا چونکه قبلاً تو یه نمایشنامه که اقتباسی مدرن از این نمایشنامه بود نقش کوچیکی رو بازی کرده بودم و خیلی با این نمایشنامه تفاوت داشت، به دلم ننشست. به هر حال به نظرم داستانش لاغر بود و به خوبی بقیه نمایشنامههای شکسپیر بسط و گسترش نداشت....more
معمولاً نویسنده‌ی نمایشنامه (و یا حتی فیلمنامه) نباید بیش از حد توضیح صحنه داشته باشه و فقط باید موارد مهمی رو که در روند داستان یا در زیر متن داستان معمولاً نویسنده‌ی نمایشنامه (و یا حتی فیلمنامه) نباید بیش از حد توضیح صحنه داشته باشه و فقط باید موارد مهمی رو که در روند داستان یا در زیر متن داستان نقش دارند رو ذکر کنه(چون این کار کارگردانه)... اما این نمایشنامه ریز به ریز قدم زدن کاراکترها رو هم توضیح داده بود و الآن فهمیدم چقدر میتونه این طور نمایشنامهای اعصاب خردکن باشه. داستانش هم مثل بقیه پواروها بود. نه از پواروهای تاپ بود که بهش چهار یا پنج بدهم و نه بد بود که یک یا دو بدم... کاملاً معمولی و لایق سه امتیاز. ...more
Loading...
