Jump to ratings and reviews
Rate this book

قصه‌های مجید #۱

قصه‌های مجید

Rate this book
قصه های مجید اثر هوشنگ مرادی کرمانی متولد 1323 چاپ دوازدهم انتشارات معین سال 1380
مقدمه، عاشق کتاب، گربه، ژاکت پشمی، طبل، دعوت، سلمانی سوم، سماور، سفر، عکس یادگاری، آرزوها، دوچرخه، انشا نویس، توپ، سفرنامه ی اصفهان، تسبیح، اسکناس صد تومانی، طفل معصوم، عیدی، زبان بسته ها، ناف بچه، ماهی، خواب نما، یابو، تشویق، طلبکار، ناظم، هندوانه، شهرت، اردم، بیل (اردوی 1) ، آبگوشت (اردوی 2) ، کراوات، خیاط، کتابخوان، نان، سبیل، نمره، دعوا، آینه ی قلبها

680 pages, Paperback

First published January 1, 1979

About the author

Houshang Moradi Kermani
هوشنگ مرادی کرمانی در سال ۱۳۲۳ در روستای سیرچ از توابع بخش شهداد استان کرمان متولد شد. تا کلاس پنجم ابتدایی در آن روستا درس خواند و همراه پدربزرگ و مادربزرگش زندگی کرد. مادرش از دنیا رفته بود و پدرش دچار نوعی ناراحتی روانی-عصبی شده بود و قادر به مراقبت از فرزندش نبود. از همان سنین کودکی به خواندن علاقه خاص داشت و عموی جوانش که معلم روستا بود در این علاقه بی‌تاثیر نبود. پس از تحصیلات ابتدایی به کرمان رفت و تا ۱۵ سالگی در آنجا زندگی کرد و در این دوره بود که شیفته سینما هم شد.
دوره دبیرستان را در یکی از دبیرستان‌های شهرستان کرمان گذراند و سپس وارد دانشگاه شد. وی پس از مهاجرت به تهران دوره دانشکده هنرهای دراماتیک را در این شهر گذراند و در همین مدت در رشته ترجمه زبان انگلیسی نیز لیسانس گرفت.
از سال ۱۳۳۹ در کرمان و همکاری با رادیو محلی کرمان نویسندگی را آغاز کرد، و در سال ۱۳۴۷ با چاپ داستان در مطبوعات فعالیت مطبوعاتی‌‌اش را گسترش داد.
اولین داستان وی به نام «کوچه ما خوشبخت‌ها» در مجله خوشه (به سردبیری ادبی شاملو) منتشر شد که حال و هوای طنز آلود داشت. در سال ۱۳۴۹ یا ۱۳۵۰ اولین کتاب داستان وی «معصومه» حاوی چند قصه متفاوت و کتاب دیگری به نام «من غزال ترسیده‌ای هستم» به چاپ رسیدند.
در سال ۱۳۵۳ داستان «قصه‌های مجید» را خلق می‌کند، داستان پسر نوجوانی که همراه با «بی‌بی» پیر زن مهربان، زندگی می‌کند. همین قصه‌ها، جایزه مخصوص «کتاب برگزیده سال۱۳۶۴» را نصیب وی ساخت.
اما اولین جایزه نویسندگی‌‌اش به خاطر «بچه‌های قالیبافخانه» بود که در سال ۱۳۵۹ جایزه نقدی شورای کتاب کودک و جایزه جهانی اندرسن در سال ۱۹۸۶ را به او اختصاص داد. این داستان سرگذشت کودکانی را بیان می‌کند که به خاطر وضع نابسامان زندگی خانواده مجبور بودند در سنین کودکی به قالیبافخانه‌ها بروند و در بدترین شرایط به کار بپردازند. در مورد نوشتن این داستان می‌گوید: «برای نوشتن این داستان ماه‌ها به کرمان رفتم و در کنار بافندگان قالی نشستم تا احساس آنها را به خوبی درک کنم». درک و لمس آنچه که می‌نویسد از خصوصیات نویسندگی کرمانی است که در تمام داستان‌های او می‌توان احساس کرد. می‌توان گفت مرادی با تمام وجود می‌نویسد.
آثار او به زبان‌های آلمانی، انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی، هلندی، عربی، ارمنی و هندی ترجمه شده است. اما اولین اثری که از او به زبان انگلیسی ترجمه شده بود داستان «سماور» از «قصه‌های مجید» بود که برای یونیسف فرستاده شد.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
1,295 (44%)
4 stars
906 (31%)
3 stars
514 (17%)
2 stars
129 (4%)
1 star
56 (1%)
Displaying 1 - 30 of 130 reviews
Profile Image for Ahmad Sharabiani.
9,563 reviews369 followers
March 13, 2022
قصه های مجید = Ghesseh-ha-ye Madjid = The Tales of Madjid, Houshang Moradi Kermani

Houshang Moradi Kermani is an eminent Iranian writer best known for children's and young adult fiction. For his lasting contribution as a children's writer, he was a finalist in 2014 for the biennial, international Hans Christian Andersen Award, the highest recognition available to creators of children's books.

تاریخ نخستین خوانش: سال2001میلادی

عنوان: قصه های مجید - در پنج جلد؛ نویسنده: هوشنگ مرادی کرمانی؛ تهران، سحاب کتاب، جلد اول تا سوم سال1361؛ جلد چهارم سال1364؛ مجلد پنجم سال1366، در پنج مجلد؛ چاپ دیگر سال1367؛ چاپ دیگر سال1370؛ چاپ دیگر تهران، معین، سال1380، در680ص؛ شابک9645643880؛ چاپ چهاردهم سال1381؛ چاپ پانزدهم سال1382؛ چاپ بیست و یکم سال1388؛ چاپ سی ام سال1396؛ چاپ سی و ششم سال1400؛ موضوع: مجموعه داستانهای نویسندگان ایرانی - سده ی20م

گلی از دست من بستون و بو کن
میون هر دو زلفونت فرو کن
به هر جایی که رفتی من نبودم
بشین و با خود ِ گل گفتگو کن
هوشنگ مرادی کرمانی

کتاب «قصه‌های مجید»، شامل قصه‌هایی کوتاه از ماجراجویی‌های «مجید» عاشق کتاب است؛ «مجید» پسرکی «کرمانی»، لاغر و با شیطنت است، که دوستار کتاب، ولی از ریاضیات بیزار است؛ هر قصه با ایجاد مشکلی آغاز می‌گردد، و با پیگیری‌های «مجید» برای حل مشکل، و با درست کردن دردسرهای بیشتر، ادامه می‌یابد، تا در پایان دردسر به گونه ای که همیشه خوشایند هم نیست، به سرانجام میرسد؛ این داستان‌ها بر مبنای یادمانهای نوجوانی نویسنده‌ ی کتاب، «هوشنگ مرادی کرمانی» نگاشته شده اند؛ قصه‌ های شیرین «مجید»، فراتر از «ایران»، در سطح جهانی نیز مورد توجه خوانشگران قرار گرفته است

داستان «عاشق كتاب» با این جملات آغاز می‌شود: («مش اسدالله» صفحه‌ ای از كتابی پاره كرد؛ با صفحه پاره شده پاكت قیفی درست كرد؛ تویش تنباكو ریخت؛ گذاشت توی ترازو؛ وزنش كرد؛ درش را بست و داد دست من؛ قند و چای و زردچوبه هم گرفته بودم؛ «مش اسدالله» چرتكه انداخت، حساب كرد و پولش را گرفت؛ راه افتادم؛ به خانه كه رسیدم، مادربزرگ چیزهایی را كه از «مش‌اسدالله»، بقال سركوچه، گرفته بودم از من گرفت و پاكتها را خالی كرد و كاغذهایشان را، كه صفحه كنده شده كتاب بود، داد به من و گفت كه بریزم توی سطل آشغال) پایان نقل

تاریخ بهنگام رسانی 13/02/1400هجری خورشیدی؛ 21/12/1400هجری خورشیدی؛ ا. شربیانی
Profile Image for Maziyar Yf.
654 reviews421 followers
July 15, 2024
قصه های مجید کتابی ایست از هوشنگ مرادی کرمانی ، نویسنده سرشناس . کتاب او که بر اساس زندگی خود نویسنده نوشته شده حکایت نوجوانی ایست به نام مجید که با بی بی ، مادربزرگ مهربان خود زندگی می کند . آنها در شرایطی سخت روزگار خود را می گذرانند و بی بی با وجود سن بالا ، با بافتن لباس تلاش دارد تا چرخ سنگین زندگی را بچرخاند . مجید که پدر و مادر خود را از دست داده ، خواهری دارد که ازدواج کرده و سرگرم زندگی و حل مشکلات مادی بیشمار خود است . دایی مجید هم در شهری دیگر ساکن است و هر از چند گاهی برای بی بی پول می فرستد . کمک های او که چندان زیاد و قابل هم نیستند نقش مهمی در حل انبوه مشکلات بی بی و مجید دارد .
مجید نوجوانی ایست به شدت پر حرف ، در بیشتر درس های مدرسه ضعیف ؛ اما در انشا قوی . او علاقه زیادی به خواندن دارد و مانند بیشتر اعضای این سایت ، همه چیز خوان است . مجید در ریاضی به شدت ضعیف است و حتی جدول ضرب را هم نمی تواند حفظ کند ، گرچه که بخشی از ناتوانی مجید به سبب اضطراب و پریشانی بیش از حدی ایست که روزگار به او تحمیل کرده . این گونه مجید قانع می شود که تنها با خوردن میگو است که مغر او می تواند با جذب فسفر ، مساله های ریاضی را حل کند . مجید قد و قواره و هیکل چندانی هم ندارد ، ریز نقش است و لاغر. او نه می تواند بارفیکس برود ، نه پرشش خوب است و نه اصولا توانایی مالی خانواده ، اجازه ورزش کردن را به او می دهد . اما او اراده ای قوی دارد . همین اراده است که به او کمک می کند در مسابقه دو ، شرکت و مقام کسب کند ، گرچه که راه را با پاهایی برهنه و خونین دویده باشد .
بنابراین مجید را می توان نوجوانی بد اقبال دانست که در سرزمینی متولد شده است که مردم آن اعتقادی به توانایی های مجید ، یعنی خواندن و نوشتن ندارند . و چقدر زیستن در چنین جامعه و میان مردمانی این چنین نابینا و ناشنوا سخت است و چه آینده سیاهی این مردمان خواهند داشت .

در ستایش مادربزرگ

در کنار مجید که با شیرین زبانی یا رفتار غیر قابل ��یش بینی خود ، نقش اصلی کتاب را به عهده دارد ، بی بی یا مادر پدر مجید را باید یکی از قوی ترین نقش های مکمل در تاریخ ادبیات ایران دانست . نویسنده با مهارت ، صفات شیرین مادربزرگ ها ، این فرشته های زمینی و خالقان زیباترین خاطرات دوران کودکی را بیان کرده . طرز فکر قدیمی و سنتی بی بی در کنار عشق صادقانه او به نوه اش مجید ، تلاش خستگی ناپذیر او برای آسایش مجید تا حد امکان ، نگرانی های همیشگی ، تلاش بسیار برای آبرو داری همه و همه شخصیت بی بی را بسیار باور پذیر ساخته .
مرادی کرمانی چنان ویژگی های دلنشین بی بی مانند ، تن گرم صدا ، صورت کوچک و چروک خورده ، چروک های دست ها و گردن ، عطر عجیب و سخت آشنای بدن ، بوی گرم لباس و چادر ،بیان اشتباه برخی کلمات ، رنگ زیبای ته چشمها ، لرزش دستها و... را شرح داده که محال است خواننده مادربزرگ خود را به خاطر نیاورد ، بوسه ای بر دستش با به عکسش نزند ....
در کنار رابطه شیرین و سخت زنده نوه و مادربزرگ ، در جای جای کتاب او ، می توان سنت های مردم کرمان احتمالا در دهه چهل ، به همراه اصطلاحات و کلمات رایج و یا حتی معماری کرمان را هم دید . کتاب او به خصوص داستان ناف بچه ای که باید در خانه فردی درست و حسابی انداخته شود تا شاید بچه هم آینده بهتری داشته باشد را باید نقد آشکار نویسنده به جامعه دانست ، از آن جا که مجید کل شهر را می گردد و سرانجام آدم حسابی هم پیدا نمی کند .
اما قصه های مجید به بهترین شکل ممکن ، سیستم آموزش و پرورش همیشه فشل ایران را هم به سخره گرفته ، سیستمی که نه آموزش است و نه پرورش و احتمالا سیستم هم نبوده و نیست . این مثلا سیستم از تعدادی معلم بی ادب و فحاش و احتمالا بی سواد تشکیل شده که نه تنها از رفتار با کودکان و نوجوانان چیزی نمی دانند ، بلکه با استفاده از موقعیت بالاتر خود ، از ضعف شاگرد نگون بخت هم استفاده کرده و به هر بهانه ای هم با خشونت کلامی و هم با خشونت فیزیکی ، ذهن و روح و بدن او را سخت می آزارند . این سیستم بیشتر ترس ، اضطراب و سرخوردگی را در دانش آموز نهادینه می کند و خروجی آن هرچه باشد یک انسان سالم نیست .
در پایان ، قصه های مجید را باید یکی از برترین آثار ادبیات ایران دانست ، کتاب مرادی کرمانی را نباید تنها مختص به کودک و نوجوانان دانست ، دنیای هوشمندانه ای که نویسنده آفریده نه تنها سرشار از طنزی ظریف بوده بلکه به احساسات عمیق انسانی نیز پرداخته است .
Profile Image for Mohadese.
389 reviews1,106 followers
May 31, 2017
من میگو هیچ وقت دوس نداشتم (ندارم)، مامانم برام ی بار قصه پسریو گفت که میگو دوس داشت ولی اجازه نداشت بخوره! و این بود سر آغاز اشنایی من با قصه های مجید!
کتابای اقای مرادی کرمانی و قصه های مجید ی جور نوستالژی محسوب میشه، حداقل برای من
به نظرم قصه های مجید و کتاب های هوشنگ مرادی کرمانی بهترین کتاب های احتماعی نوجوان اند
August 19, 2020
توصیه می کنم مثل من سر کار قصه های مجید نخونید
چون فقط دارم می خندم و می ترسم همه فکر کنن دیوونه ام )))
ولی دلم برای بی بی می سوزه. قربونش برم. مجید خیلی اذیتش می کنه
Profile Image for Mohammad Saeid Miri.
47 reviews24 followers
August 14, 2020
نسخه‌ی صوتی این کتاب رو تو ایام محنت کرونا با مادرم گوش دادیم. همیشه دوست داشتم یه وقتی گیر بیارم و این کتاب رو بخونم.

عرض زیادی ندارم ... لذت بردم. فقط بهترین تکه از کتاب، داستان موضوع انشای مجیده درباره‌ی شغل‌هایی که زیاد بهشون توجه نمی‌شه. مجید درباره‌ی مرده‌شورِ شهرشون انشا نوشت و از این گفت که مردم از این بابا می‌ترسن و همیشه ازش فاصله می‌گیرن و دختر دمِ بختش رو کسی نمی‌خواد و غیره. بچه‌ها بهش خندیدن و مسخره‌ش کردن و معلم و مدیر و ناظم چنان بلایی سر این بچه آوردن که بی‌بی با التماس و زاری تونست این بچه رو تو اون مدرسه نگه داره. می‌خواستن مجید رو اخراج کنن.
این قسمت برای من بهترین و در عین حال دردآورترین بخش کتاب بود. نویسنده به ساده‌ترین شکل نشون داد چطور اعضای جامعه عده‌ای دیگر رو نادیده می‌گیرن و وقتی هم کسی این حذف رو عیان می‌کنه، چنان برخوردی باهاش می‌کنن که یا به غلط کردن بیفته، یا منزوی بشه.
Profile Image for Mohsen.
177 reviews95 followers
July 24, 2019
واقعا ناراحت شدم از تموم شدن کتاب دوس دارم همه‌ی کتابای هوشنگ مرادی رو هزار بار بخونم و محو بشم تو دوران کودکیش ، از بازی کردنا و شیطنت هاش تا کتک خوردن و گیج زدن تو ریاضی و فرار از درس و مدرسه....

زندگی پله پله بود. هر روز، هر ماه و سال و هر آرزو برای خودش پله‌ای بود. پله‌ها خوب نبود. بالا آمدن از پله‌ها سخت بود. پاهام زیر بار سنگین زندگی می‌لرزید. تنها بودم. و ساده و خیالباف، بار سنگینی را کشیدم و از پله‌های عمرم بالا آمدم.
حالا خودمانیم، شما که غریبه نیستید. تعریف از خود نباشد، تا اینجای زندگیم ، نشد دست به کاری بزنم و آخرش ناجور نشود. اول هر کاری خوب بود، ماه بود. اما یواش یواش خراب می‌شد. و می‌افتادم تو دردسر. بالاخره هم معلوم نشد عیب کار از کجاست؟
Profile Image for Majeed Estiri.
Author 7 books509 followers
December 13, 2020
اردیبهشت 97 قرار شد ما برویم بشاگرد برای بچه های دبستانی آنجا داستان و شعر بخوانیم و یادشان بدهیم چطور بنویسند. "تا روز قبل از سفر مردد بودم برای بچه های بشاگرد چه داستان هایی بخوانم تا این که ذهنم روشن شد. در آخرین فرصت خودم را با اسنپ موتوری رساندم نمایشگاه کتاب و قصه های مجید را خریدم. بهترین انتخاب بود برای بچه‌ها یی که طعم محرومیت و فقر را چشیده باشند. اگر میشد دوست داشتم «خمره» را هم بخوانم برایشان."
Profile Image for Hossein.
239 reviews40 followers
December 28, 2018
قصه های مجید برای من یک نوستالژی نابه. لذت خواندن کتاب در روزهای طولانی تابستان زیر باد کولر و ذهن خالی از هر گونه دغدغه و نگرانی. هنوز هم شیرینی اون داستانی که دنبال پول روی زمین و ستاره بخت توی آسمون میگشت و یکدفعه پاش رفت توی نصفه هندوانه اون کولی کنار کوچه زیر زبونم هست و ناخودآگاه لبخند به کنار لبم میاره.
از شما ممنونم آقای مرادی کرمانی که این خاطرات خوش رو به ما هدیه دادید.
Profile Image for Mohy_p.
274 reviews118 followers
July 23, 2020
یادمه حدودا ده سالم یا کمتر بود ک بابا رفته بود مسافرت تهران زنگ زد بابا کتاب چی میخوای برات بگیرم ؟ گفتم نمیدونم از فروشنده بپرس برام ی کتاب بزرگ قشنگ بخر
فروشنده هم قصه های مجید و داده بود به بابا

بابا که برگشت هر روز یه داستانش و میخوندم و کیف میکردم ^___^
Profile Image for Laleh.
106 reviews9 followers
September 1, 2015
خوندن این کتاب خیلی ازم وقت گرفت. خیلی. حدودن 10 برابر اونقدر که باید میگرفت.

به نظرم این دو علت داره. یکی ماهیت گسسته ی کتاب...اگه داستان ها منفصل نبودن انگیزه ام واسه اتمامش بیشتر میشد.
علت دوم اینه که از نظر من، ترتیب چینش داستان ها بسیار بد بود. یعنی داستان های اول خیلی جذاب نبودند.

حالا به خود داستان بپردازیم. شخصیت مجید بسیار رو-اعصابه. در حدی رو-اعصاب که گاهی اوقات از خوندن کتاب پشیمون میشدم.
ولی در بعضی داستان ها آدم از خنده روده بر میشد.
و شحصیت بی بی سیمانیه که کل کتاب رو به هم متصل می کنه.

در بین کتابای مرادی کرمانی، به خوبی ه خمره و "شما که غریبه نیستید" نیست، ولی باز هم بسیار خواندنیه
7 reviews1 follower
July 10, 2009
يادمه حدود بيست و چهار پنج سال پيش بود كه يه شب خدا بيامرز پدرم با يك جلد كتاب اومد خونه. من كه مثل هميشه منتظر يه كتاب ديگه از ژول ورن يا تن تن بودم با ديدن جلد كتاب حسابي خورد تو ذوقم. يه جلد زرد رنگ با عكسي سياه و سفيد از يه پسر بچه كه بالاي اون نوشته شده بود "قصه هاي مجيد جلد اول" و همين كافي بود تا من كلا بي خيال اين كتاب بشم...تا تابستان سال بعد كه از زور بيكاري شروع كردم به خوندن كتاب و يادمه تا وقتي تمومش نكردم نتونستم بزارمش زمين...قصه هاي مجيد با تمام كتاب هايي كه تا اون موقع خونده بودم فرق داشت و هنوز كه هنوزه هم از خوندنش لذت مي برم و از ته دل مي خندم. آقاي مرادي كرماني من و ديگرهم نسلان من به خاطر تمامي لحظه هاي شيريني كه با "قصه هاي مجيد داشتيم و داريم به شما مديونيم...
Profile Image for Nafiseh.
89 reviews4 followers
Currently reading
June 24, 2020
اشک های پروردگار بر نوستالژیای بی رحم.
کتاب صوتی را گوش کردم یعنی بسی جهد نمودم تا گوش کنم صدای گوینده را دوست نداشتم در به در به دنبال قسمتی بودم که مجید رفته بود اردوی تابستانی و پوست سیب زمینی ها را به شکل گریه آوری جدا می کرد برای قیمه یا نمی دانم که چه. آن قسمت از سریال را خیلی سال های پیش و دور دیده بودم. تنها در خانه ی کودکی ها . حال خوبی نداشتم که حالا با یادآوری اش حال خوبی به سی و چند سالگی ام نازل شود اما خب پناه بردن به مجید و بی بی و جودی جز جدایی ناپذیر نفیسه ای بود که حالا از همه و هر چیزی جدا ست . مجید را دوست داشتم درست مثل حسین پناهی که بعد ترها عاشقش شدم و ماندم .کراش آن سالهایم بود . از واژه کراش بیزارم اما حالا باید بنویسم کراش چرایش را نمی دانم هر لغت دیگری که جایگزین کنم از دستم فرار میکنند. همه شان .هم حسین هم مجید هم سهراب هم دایی علی که هزار سال است هیچ کدامشان را ندیده ام و دیگر هرگز نخواهم دید...

نمیدانم چه نوشت ۱:دوست داشتم بروم اردوی تابستانه سیب زمینی ها را به شکل غم انگیزی پوست بکنم ،شعر بخوانم و بزنم زیر آواز . این آرزو محقق نشده و حالا برایم بسیار بی معنا ست.

نمیدانم چه نوشت:۲دایی علی رد نوجوانی مرا با سهراب آشنا کرد و خودش ناپدید شد.
Profile Image for Amir K.
33 reviews7 followers
July 21, 2019
من هم مثل خیلی ها، قصه های مجید را اول«دیدم» و بعد «خواندم». با اینکه هیچوقت نسبت به توفیق سریال یا فیلمی که بر اساس اثری ادبی-داستانی ساخته می شود خوشبین نبوده ام و نیستم ولی به نظرم، کیومرث پوراحمد در سریال قصه های مجید، تا حد امکان خوب از عهده برآمده و به حال و هوای داستان های هوشنگ مرادی کرمانی باز تا حد امکان نزدیک شده است. نوشتم «خوشبین نیستم» و تأکید کردم «تا حد امکان» زیرا فکر می کنم در سلسله مراتب انتزاع، برگردان «امر انتزاعی تر» به «امر کمتر انتزاعی» همیشه با نوعی تقلیل رو به روست. کلمه از تصویر انتزاعی تر است و از این رو برگرداندن کلمات به تصاویر، از کلمات کم می کند.
پوراحمد احتمالاً به دو دلیل از عهده ی قصه های مجید برآمده: اول به این خاطر که سریال قصه های مجید حاصل همکاری نزدیک او با هوشنگ مرادی کرمانی است و دوم به خاطر تجربه ی موفقی که قبلاً در ساختن فیلم «بی بی چلچله» بر اساس داستان «درخت زیبای من» به دست آورده بود. با این همه لذت خواندن کتاب قصه های مجید، دقیقاً به خاطر خاصیت ادبیات، آزادانه تر بود و تأثیرگذارتر.
از خدا که پنهان نیست، از شما چه پنهان، قصه ها را که خواندم، بدجوری دلم تنگ شد. گفته اند و غلط هم نگفته اند که نوستالژی مفرط، به فاشیسم کوچه می دهد؛ گفته ام و می گویم که فقدان نوستالژی هم بی هویتی می آورد، بی ریشگی می آورد و انواع و اقسام بحران های اخلاقی می زاید. پس با فراغ خاطر می گویم که دلم تنگ شد برای مجید و کوچه ها و کودکی و اولین کتاب خواندن ها و آتش سوزاندن ها و بسیاری اولین های دیگر. از همه بیشتر دلم برای بی بی تنگ شد. آخ بی بی! بی بی! کجایی که ببینی همه ی ما مجیدها در پس کوچه های هزار رنگ این روزگار، بدجور گم شده ایم و تو هم که نیستی تا با ناله و نفرین ها و نصیحت ها و دلسوزی ها و اشک ریختن ها و غصه خوردن هات، از این گمگشتگی بی پیر نجاتمان دهی و به عالم و آدم رو بیندازی به خاطر ما مجیدها، بلکه برای خودمان کسی بشویم و به مراد دل برسیم و دست آخر به خانه برگردیم. آخ بی بی! بی بی
Profile Image for Amir Mojiry.
233 reviews86 followers
March 7, 2012
این کتاب را در سنین بچگی خواندم! یعنی اواخر دبستان و اوایل راهنمایی. بعد از ظهرها که خانواده می خوابیدند من مشهور بودم به این که نمی خوابم و به گوشه کنار خانه سر می کشم. در یکی از همین سرکشی ها بود که توی کتاب هایی که در راه پله ی منتهی به پشت بام خانه بود، "قصه های مجید" را کشف کردم.(کتاب داستان دو شهر را هم کشف کردم اما نخواندم!) طبیعی بود که شروع کنم به خواندنش مخصوصن وقتی همه سریالش را می دیدند و من با خواندن کتابش می توانستم پز بدهم که یک قدم از بقیه جلوترم! متفاوت بود با سریالش. این جا کمی روایت تلخ تر می شد (حداقل به زعم من) و واقعی تر. بعدها فهمیدم که مجید در اصل کرمانی است و احتمالن همین در تلخی داستان نسبت به مجید اصفهانی سریال تاثیر می گذاشت.
Profile Image for نیما اکبرخانی.
Author 3 books147 followers
January 1, 2019
برای من خیلی لذت بخش بود شاید این همه لذت برای کسایی توی بچه گی خودشون اون سریال معروف پور احمد و ندیده باشن نداشته باشه ولی یقینا خالی از لطف نیست . تا حدی اما به خاطر گذر زمان داره دور از ذهن می شه کمی حالت تاریخی پیدا می کنه برای خود من یه جاهایی عجیب بود واقعا . مثلا این که آب چاه داشتن بعد یه نفر با یه گاری میامده و آب چشمه می فروخته که گواراتر بوده نسبت به چاه !!!!!
واقعا نمی گنجید برام .
بگذریم فقط یه سوال خیلی خیلی خیلی گنده برام پیش اومد کل این کتاب و داستان و مجید و بی بی توی کرمان هستن ، بعد چرا سریالشو اصفهان ساختن ؟ کرمانی ها مگه چشون بود آخه ؟؟؟؟؟؟
Profile Image for Neda.
473 reviews80 followers
April 4, 2015
وقتی که تمومش کردم ناراحت شدم که دیگه قصه ای نیست که بخونم.. دیگه بی بی نیست که هی سر مجید غر بزنه..
بهشون عادت ک��ده بودم..

داستانهای جالبی هستن که بیشترشون رو بچگی توی سریال مجید دیدیم.
اما خوندن رمان یه لذت دیگه ��ی داشت. بهتون توصیه اش میکنم :)
Profile Image for اشکان نیری.
Author 2 books23 followers
December 14, 2021
بعد از سال‌ها (شاید بیست شاید سی شاید هم بیشتر) بازخوانی قصه‌های مجید حسابی حال داد. قصه‌های مجید خواه ناخواه با سریالش قاطی شده و اشتباه گرفته میشه و این البته نشون میده چقدر اقتباس موفق و جانداری بوده ولی واقعاً قصه‌های مجید مرادی کرمانی چیز دیگری‌ست. جنس فقر، سادگی، طنز و پایان‌های عمدتاً تلخ و شیرین و واقعی داستان‌ها و همچنین شخصیت مجید و بی‌بی و ارتباط این دو با هم چیزی‌ست که در کتاب خیلی طبیعی‌تر و ناب‌تر در آمده است. هر بار که چیزی از هوشنگ مرادی کرمانی می‌خوانم، چه قصه‌های جدید چه قدیمی‌اش را، دلم برای خواندن باقی قصه‌هایش می‌رود و دلم می‌خواهد باز هم بخوانم. حالا که خوب و با دقت نگاه می‌کنم صداقت و شفافیت نویسنده در بیان هر چه که احساس کرده، از تلخی‌ها و بدی‌ها تا خوبی‌ها و شیرینی‌ها تا هر چیزی که برای توصیفش باید خوب توی وجود خودمون بگردیم و عمیق هم بگردیم برگ برنده‌ی اوست. این که لزوماً نخواهیم به زور پیامی، نصیحتی، گزارشی، هشداری یا هر چیزی را به داستان و شخصیت تحمیل کنیم داستان را سبک می‌کند و شخصیت را به راه می‌اندازد. این که لزوماً در چارچوب ژانر داستان بگوییم، پایان داستان حتماً امیددهنده یا هشداردهنده یا فلان و بهمان باشد، یعنی این که در محتوا و ساختار چیزی را که جایش نیست، سنگینی می‌کند و بیرون می‌زند و خودمان هم بهش باور نداریم وارد کنیم همه‌ی اینها داستان را الکن، مبهم، تصنعی و شخصیت‌ها را بازیچه‌ی دست نویسنده می‌کند. مثلاً داستان نان را چقدر دوست داشتم. بدون اینکه شعاری بدهد، یک کلمه حرف اضافی بزند آن صحنه‌ی دوست‌داشتنی و مختصر آخر را می‌آفریند که آدم هم باهاش بغض می‌کند هم لبخند می‌زند. از این مدل داستان‌هایی که دوستشان داشتم و هیچ‌چیز اضافه‌ای نداشتند زیاد بودند.
85 reviews58 followers
February 16, 2018
بعـد از تقـریبا سه هفـته تو یـه غروب جـمعه تـمومش کردم.
دلـم گرفـت یه جورایی از اینـکه دیـگه نیـستن...
...
خـوندنش برام لـذتِ خاصی داشـت ! درسـت اندازه " شـما کـه غریبـه نیستـید"...
Profile Image for Simon.
1 review7 followers
January 18, 2012


من به عنوان آموزنده زبان فارسی کتاب قصه های مجید را کلا پسندیدم و در‌واقع اولین کتاب فارسی بود که خواندم. نه تنها از نثر نسبتاً ساده و فارغ از پیرایه های نالازم مؤلف خوشم آمده بلکه شیوه داستان نویسی اش هم جالب از آب در آمده است. برای مثال هر قصه یک پنجره دیگر روی شرایط زندگی و سنت‌ها و آداب و رسوم و حتی نکات فرهنگی مختلف دیگر مانند تعارف در محله عامه ای در یک شهر ایرانی باز میکند. علاوه بر این باید اعتراف کنم که داستان‌های گوناگون بچه‌ کوچکی را که در عمق باطنم در خواب مانده بود بیدار کرد. یک نقطه دیگر قابل ملاحظه هم این است که قصه های مجید عبارت است از یک منشاء فوق‌العاده اصطلاحات و جملات محاوره ای و امثال وآن هم به نظرم کتاب را جذاب‌تر میکند
به طور خلاصه روی همین حساب هاست که این مجموعه داستان نوشته شده از آقای مرادی کرمانی را قطعاً به همه کسانی و به ویژه خارجی هایی که میخواهند به طور دلپذیر با جنبه‌های متنوع از فرهنگ مردم ایران آشنا بشوند پیشنهاد میکنم
Profile Image for giso0.
422 reviews143 followers
June 8, 2020

اصلا در حدی که انتظار داشتم نبود.
اوایل که حتی آشفتگی نثر و دم دستی بودن جملات اذیتم می کرد ولی کم کم جملات سر و شکل بهتری گرفتن و من هم عادت کردم.
چند داستان اول به نظرم بی خود و بی جهت بودن و تازه از اواسط کتاب قصه گویی اصلی راه میفته.
ولی با وجود همه این ها شاید اگر من هم به موقع خودش این کتاب رو می خوندم بیشتر از حالا می پسندیدمش.
111 reviews101 followers
February 20, 2020
خوندن این کتاب رو مدیون کیومرث پوراحمد هستم. شاید اگر قصه‌های مجید رو نمی‌دیدم، هیچ وقت برای خوندن اثر آقای مرادی کرمانی ترغیب نمی‌شدم. مرادی کرمانی همیشه میگه قصه‌های مجید بخش کمدی و شما که غریبه نیستید بخش تراژدی زندگی منه
Profile Image for Mohammad.
23 reviews4 followers
November 1, 2021
کاش اول این کتابو میخوندم بعد شما که غریبه نیستید شاید باعث میشد بیشتر لذت ببرم ولی داستانش جذابو دوس داشتنی بود و بعضیا رو کاملا خوندمو احساس میکردم تو اون شرایط مخصوصا مدرسه
Profile Image for Alireza Golrangian.
34 reviews12 followers
May 2, 2022
در نگاه اوّل، مجید هم یکی مثل ماست. نه شاگردزرنگ مدرسه است و نه بچه‌پولدار. لباس‌های وصله‌دار می‌پوشد و آرزوهایش در حدّ توپ پلاستیکی و دوچرخه است. از حق نگذریم، دست‌به‌قلم خوبی هم دارد. انشاهایی می‌نویسد که بیا و بشنو! شعرهایش هم بدک نیست و می‌تواند شاعر بزرگی بشود. از لحاظ قدرت بدنی هم که چیزی برای گفتن ندارد و در معرکه‌ها فرار را بر قرار ترجیح می‌دهد!

امّا آنچه مجید را مجید می‌کند، دنیای شیرین و شگفت‌انگیز اوست. در دنیای او از دودوتا چهارتای بزرگترها خبری نیست و هرچه هست، محبّت است. او برای رسیدن به خواسته‌های ساده‌اش قیدوشرط‌های بزرگترها را زیر پا می‌گذارد و اگر مجبور شود، از کامیون هم بالا می‌رود! به خاطر همین است که بزرگترها «خُل» و «کم‌عقل» صدایش می‌زنند! چه اهمّیتی دارد؟ بگذار هرچه می‌خواهند بگویند.

قصّه‌های مجید هم هرچند شیرین و باصفا، مثل هر قصّه‌ و حکایتی پایانی دارد. پایان این قصّه‌ها هنگامی رقم می‌خورد که مجید بزرگ می‌شود و در پیچ و خم زندگی گیر می‌کند. در کتاب نیامده امّا او سرانجام به این نتیجه خواهد رسید که یک لقمه نان و یک وجب جا برای زندگی، چیز بسیار مهمی است! آن‌وقت است که دنیا یک «مجید» کم دارد!
Profile Image for Nazila.
138 reviews6 followers
May 18, 2012
یکی از زیباترین داستانهایی است که خواندم. طنز تلخ هوشنگ مرادی کرمانی همیشه لبخند همراه با اشکی را بر صورت آدم مینشاند. شخصیتهایش چنان زنده و واقعی هستند که انگار خود تو هستی. وقتی مجید در مدرسه پشت میز نشسته و با تمام وجود برای فقط نمره ی قبولی آوردن تلاش میکند انگار تمام کودکی تو را پشت میز مدرسه ترسیم میکند. شخصیتها نه خوب خوب اند نه بد بد. همه آدمهایی عادی هستند که تو با آنها زندگر میکنی بلکه هم خود تو هستند در قالب داستانهای واقعی که میخوانی. شاید جزو یکی از معدود داستانهایی است که سریال آن هم همان حس کتاب را به تو منتقل میکند.
Profile Image for Jafar Shayan.
10 reviews4 followers
December 22, 2007
سلام
این کتاب از اون کتابهاییه که من کتاب کودک و نوجوان می نامم
کتابی که یک نوجوان برای همسن و سالاش می نویسه
هوشنگ مرادی کرمانی نویسنده ایه که با خودش و با خوانندش صادقه
می نویسه چون نوشتن بهش کمک کرده و می کنه
ولی مهم اینه که او خیلی به ادبیات ما کمک کرده
من یادمه زمانی که تو سن و سال این کتاب بودم خیلی از خوندنش لذت می بردم
هنوز هم لذت می برم
Profile Image for Sadegh.
16 reviews4 followers
May 22, 2013
قصه های مجید را باید در یک تابستان گرم در حالی که به پشتی تکیه داده اید با فراغت بال بخوانید
Profile Image for ramezan.
174 reviews39 followers
Read
November 15, 2018
قطعا مجید را لااقل از فیلم‌های آقای پوراحمد می‌شناسید. این کتاب همان‌قدر (و گاهی حتی بیشتر) خوب است. آن قدری که به عنوان یک کتاب نوجوان کاملا استاندارد، تمیز و شسته رفته خواندنش (و هدیه‌دادنش به نوجوان‌های اطرافتان) توصیه می‌شود. حداقل این که برای چند وقتی خیالتان از چیزهایی که نوجوانتان می‌خواند و می‌بیند کاملا راحت خواهد بود.

مهمترین ویژگی قصه‌های مجید همین است که مجید یک نوجوان کاملا عادی و معمولی است مثل هر نوجوان دیگری با رویاها و دل‌مشغولی‌ها و مسائل و مشکلاتی که شاید خاص خودش و شرایط به‌خصوص زندگی‌ش باشد اما در هر حال هر نوجوانی می‌تواند در آن‌ها اشتراکاتی بین خودش و مجید پیدا کند. زبان شیرین و نگاه زیبا و لحن طنز آقای مرادی کرمانی هم انواع چسب‌های مورد نیاز برای مشتاق نگه‌داشتن بچه‌ها را فراهم می‌کند.

از همه این موارد که بگذریم حس می‌کنیم با در نظر گرفتن تغییرات جامعه در سال‌های اخیر و تغییرات وسیعی که در زندگی نوجوان‌های طبقه متوسط نسبت به زمانه ما اتفاق افتاده، نشان دادن زندگی معمولی یک نوجوان معمولی در فضایی به دور از «شهر زدگی» امروز و سیطره بی‌چون و چرای فناوری، به وظیفه‌ای خطیر تبدیل شده‌است. راستش را بگویم: می‌ترسم همانطور که ما نمی‌توانیم هیچ نوع دیگری از زندگی را تصور کنیم، نسل بعد از ما نتواند زندگی دوران کودکی ما را حتی تصور کند.

پ.ن. فقط اینکه مجید شیطنت زیاد داشت، درسش هم چندان خوب نبود. اگر به عنوان والدین این چیزها نگرانتون می‌کنه حتما این کتاب رو به فرزندتون بدید چون مطمئنم راه اشتباهی رو تو تربیت فرزندتون پیش گرفتید.
June 2, 2022
من این کتاب رو وقتی دبیرستانی بودم خریدم. خریدش هم قصه‌ی جالبی داره اون زمان با دوستم کل نمایشگاه کتاب رو گشتیم تا این کتاب رو پبدا کنیم وقتی دیگه از پیدا کردنش ناامید شده بودیم تو یه غرفه پیداش کردیم و خود آقای مرادی کرمانی هم تو اون غرفه بود و کتاب رو برای ما امضا کرد و این خاطره تو ذهن من موند.

با اینکه خیلی وقت پیش خوندمش ولی یادمه خیلی کتاب لذتبخشی بود و داستان‌هاش برای من دبیرستانی جذاب و خنده‌دار بود.
Profile Image for Arghavan.
319 reviews
March 6, 2017
از اون کتاب‌هایی ه که سه‌تایی‌مون باهاش بزرگ شدیم و کم‌کم به منبعِ Quoteهای روزمره‌مون اضافه شده. از اون‌هایی که ان‌قدر خونده‌شده که به کاغذهای جدا تبد��ل شده و از هفت سال پیش قراره ببریم‌ش صحافی و هِی نمی‌بریم و توی مراسم مرتب‌کردنِ کتاب‌خونه، کاغذها از ل‍ای جلدش می‌ریزن پایین و یکی باید با عزم راسخ بشینه شماره‌صفحه‌ها رو مرتب کنه. :-"
خیلی عزیز ه این کتاب. خیلی. :}
Displaying 1 - 30 of 130 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.