Jump to ratings and reviews
Rate this book

تابستان همان سال

Rate this book
عنوان: تابستان همان سال هشت قصه ی پیوسته؛ ناصر تقوایی؛ تهران، لوح، 1348، در 61 ص

61 pages, Paperback

First published January 1, 1969

About the author

ناصر تقوایی

4 books15 followers
ناصر تقوایی متولد ۱۳۲۰ آبادان، فارغ التحصیل ادبیات و زبان فارسی است. وی فعالیت سینمایی خود را با همکاری در گروه فنی فیلم خشت و آینه به کارگردانی ابراهیم گلستان آغاز کرد.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
16 (15%)
4 stars
37 (36%)
3 stars
36 (35%)
2 stars
10 (9%)
1 star
2 (1%)
Displaying 1 - 18 of 18 reviews
Profile Image for Ahmad Sharabiani.
9,563 reviews371 followers
April 8, 2017
That Year's Summer, Nasser Taghvai
عنوان: تابستان همان سال - هشت قصه ی پیوسته؛ نویسنده: ناصر تقوایی؛ تهران، لوح، 1348، در 61 ص؛ چاپ دیگر: تهران، ثالث، 1388، در 64 ص؛ شابک: 9789643807146؛ موضوع: داستانهای کوتاه از نویسندگان معاصر ایرانی - قرن 20 م
مجموعه هشت داستان پیوسته است با عنوانهای: روز بد؛ بین دو دور؛ تنهایی؛ پناهگاه؛ هار؛ مهاجرت؛ عاشورا در پاییز؛ و تابستان همان سال. پیوستگی داستانها بدانگونه نیست که مضمون آنها در امتداد هم و یا کامل کننده ی یک ماجرا، با چند روایت موازی باشند؛ بلکه ارتباط بیش از آنکه بیرونی باشد درونی ست. داستانها از حال و هوا، فضا و زمینه ی مشترکی برخوردار هستند، با جغرافیای همانند بندری که در جنوب ایران است. شاید داستانها ظاهرا حکم برشهایی از یک رمان را داشته، با چند روایت پراکنده از زندگی شخصیتهای محوری داستانها، که به دیده ی خوانشگر مینشینند. تقوایی مضمون کلی داستانها را سرگذشت چند رفیق میداند، که در هر داستان، یکی از آنها به روایت چگونگی مرگ دیگری میپردازد؛ و گاه شخصیتی که در داستانی میمیرد در داستان دیگر راوی مرگ قهرمان دیگری ست
ا. شربیانی
Profile Image for Mana Ravanbod.
372 reviews216 followers
December 12, 2021
اولین بار که داستانی از ناصر تقوایی خواندم هنوز اتاق خوابگاهمان اینترنت نداشت و تصور اینترنت موبایل هم محال می‌نمود (تصور باید کرد که برای داشتن امکان «پیامک» باید آشنا می‌داشتی در مخابرات.) دهه‌ی هشتاد به میانه نرسیده بود. سایت خوبی بود به نام دیباچه در کنار سایت خوب دیگری به نام سخن. در یکی داستان و در دیگری مصاحبه‌های خوبی خواندم که الان گاهی دلم برایشان تنگ می‌شود. از جمله داستان کوتاهی بود از جنوب نوشته‌ی ناصر تقوایی و تصویر مغازه‌ی در شب تابستانیش مثل چی بهم اصابت کرد. دیدم این را صد بار دیده‌ام اما اولین بار است کسی نوشته. مثل محمدرضا صفدری. کشف دوباره‌ی جهان بود از خلال کلمات.
بعدتر در شماره‌ای از اندیشه و هنر دیدم که داستانی از ناصر تقوایی انتخاب و منتشر شده بوده لابد به انتخاب شمیم بهار. درست خاطرم نیست. فقط یادم هست که دیوایدر (مقسم) ضمیمه که «گزیده‌ی داستان کوتاه» بود جنس کرافت مجزایی از مجله داشت و همان طراحی‌های ساده‌ی زیر نظر آغداشلو را داشت.
گذشت تا توانستم افست این کتاب را بگیرم. تابستان و خلوتی خوابگاه و من بی‌حوصله. لذت عجیبی داشت .دارد. هنوز هم گاهی سراغ همان افست بی‌کیفیت رنگ و رو رفته می‌روم. اینها خاطرات کتابی‌ست ریویو نیست.
Profile Image for Fereshteh.
230 reviews20 followers
February 28, 2021
بعضی آدم ها همیشه در سن معینی میماننند و بعد یک شبه پیر میشوند
خب من هیچ تجربه دیگه ای از خوندن کارهای ایشون نداشتم و گویا ایشون هم همین مجموعه رو فقط دارن که همون سالها هم توقیف شده، اما روال داستان مثل بقیه داستان هایی هست که از جنوب کشور نوشته میشه و فرقی نمیکنه کی بنویسه جنوب جنوبه .مردمش گرم و دردکشیده ان ، رنگ آفتابشون زرده اما با بقیه زردها فرق داره/اما این یه جمله به نظرم خیلی شبیه خود ناخدا خورشیدمون اومد مردی که چند ساله دیگه محرومیم از ساخته هاش و خبرهای تلخ فراموشی هاش تو این روزهای تلخ میتونه روزمون رو گه مرغی کنه.با عین حال با توجه به احترامی که برای جناب تقوایی قائل هستم به این مجموعه 5 ستاره میدم
Profile Image for Zohreh.
8 reviews3 followers
February 19, 2013
بي پروا نوشته شده بود. اينكه تنها تفريح مردان لنگرگاه را رفتن به فاحشه خانه نوشته بود.
كمي گنگ بود. مثلاآخرش نفهميدم به چه ماجرايي اشاره مي‌كرد؟ جنگ ؟‌ يا مبارزاتي كه به مرگ دوستانش اشاره مي‌كرد. زاويه ي نگاهش را بجاي گاراگين دوست داشتم. يك جور ترس و يك جور خستگي
Profile Image for Mina.
282 reviews72 followers
September 28, 2022
چیزی بود از خواب مرکّب سیاه؛ زنان آب‌باز غرقیده با پستان‌های نمایان و همراهان موج که در می‌رود از لای انگشتان جنون‌ز��ه‌‌ی مرد.
Profile Image for Peymanjafari.
182 reviews8 followers
October 24, 2021
در نظرم خيلي گنگ بود و داستانها زياد ربطي بهم نداشت
به وقايع٢٨ مرداد اشاره شده بود،عرق خوري و فاحشه خانه در كل داستانا تكرار ميشد،با احترام به نظر دوستان ارتباط زيادي با داستان برقرار نكردم
March 12, 2015
هشت داستان كوتاه فرمال ميني مال كه ناصر تقوايي در دهه ي بيست زندگيش نوشته است. اولين مجموعه قصه ي فارسي زبان در فضايي كارگري و با زمينه اي سياسي كه در نهايت بكگراندي از كودتاي بيست و هشت مرداد را نشان مي دهد.
Profile Image for Roozbeh.
78 reviews9 followers
July 28, 2011
یادآور داستان‌های هِمینگوی و تحت تأثیر صفدر تقی‌زاده و البته فوق العاده؛ مخصوصاً در انتخاب هوشمندانۀ شخصیت‌های غیر سیاسی داستان.
Profile Image for Ehsan.
244 reviews83 followers
September 24, 2022
ضیافت بازگشت رعدها و لنج‌ها.
Profile Image for Behzad Sadeghi.
530 reviews105 followers
April 28, 2018
توصیف ها و تصاویر و تعابیر زیبا
ولی شخصیت ها همه شبیه هم - به جز یکی دو مورد خوب ترسیم شده - و پیرنگ های داستان ها همه مثل هم.
Profile Image for HamzeD.
34 reviews4 followers
May 19, 2019
اگه پاپا همینگوی تو جنوب به دنیا آمده بود ... این شکلی قصه می نوشت گمونم.
Profile Image for Ehsan Javid.
36 reviews1 follower
Read
July 7, 2022
...شنیده بودیم کارها رو‌ به راه شده. وقتی برگشتیم دیدیم کارها روبراه نبود
Profile Image for Fatemeh Gourabi.
28 reviews
February 11, 2020
دیدم مثل یک کاروانسرای خراب کنار کویر تنهاست ...

به پیشنهاد یک شخص برای یک خوانش گروهی این کتاب رو خوندم بی پروا نوشته شده بود ولی برای من خیلی گنگ بود ...
29 reviews3 followers
September 10, 2020
تاثیر رئالیسم همینگوی بر تقوائی در خلق تصاویر و رویدادهای داستان‌ها همان‌قدر مشهود است که تاثیر سانسور و خفقان حاکم بر ایرانِ پس از کودتای ۲۸ مرداد. اشاراتی مبهم و درپرده به سیاسی بودن فضا، شخصیت‌ها و رویدادها به جای بیان روشن فضای سیاه آن روزگار، مصداقی بر سانسور شدید ادبی و ترس نویسنده از بیان هر چه واضحتر می‌باشد.
مکان داستان‌ها در جنوب ایران است. زادگاه نویسنده که فقر و محرومیت مردم آن، همیشه‌ی تاریخ در تقابل با ثروت حاصل از نفت آن سرزمین بوده است. شخصیت‌ها خشمگین و عاصی‌اند که زیر بار زور نمی‌��وند، دنبال شر می‌گردند، الکل، تریاک و روسپی‌ها جز اصلی زندگی‌شان است و سیاسی هستند. اگرچه که به نظر می‌رسد این شخصیت‌ها برای تحمل بار سیاسی داستان‌ها بیش از حد لمپن و بی‌کاره‌اند ولی سیاست در خون آن‌هاست و در زندگیشان ریشه دارد. نثر تند و عصبی و دیالوگهای کوتاه و سریع که لحن تهاجمی و خشن شخصیت‌ها را بروز می‌دهد و البته طبیعت خاص جنوب. نقش دریا و آفتاب که هر دو خشن و بی‌رحم‌ در داستانهای جنوب حضور دارند عصبیت و کلافگی شخصیت‌ها را دوچندان می‌کند و اتمسفر داستان را به‌خوبی شکل می‌دهد.
در کل، مجموعه داستان مهم و قابل‌اعتنایی است.
Displaying 1 - 18 of 18 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.